رَپری که لیدر شد؛ تحلیل مضمون ترانههای هیچکس
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۶۹۹۴۸
«سروش لشگری» با نام مستعار هنری «هیچکس» خواننده و ترانهنویس سبک رپ فارسی است. به دلیل تاثیرگذاری او بر این نوع موسیقی در ایران، به وی لقب «پدر رپ فارسی» دادهاند. هیچکس در اواخر دهه هشتاد یکی از اولین گروههای رپ فارسی را با نام «ملتفت» به همراه «علی قاف، اشکان فدایی، مهدیار آقاجانی و داریوش سرباز» تشکیل داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سروش هیچکس در اواخر سال ۱۳۸۸ تحصیل در رشته زبان انگلیسی را رها کرده و از کشور خارج میشود. او اکنون در لندن زندگی میکند و طبق گفته خود در رشته روانشناسی و جامعهشناسی مشغول به تحصیل است. سروش لشگری با «آزاده اکبری» موسس فروشگاه اینترنتی Lync Media Group که از فعالان حقوق بشر است ازدواج کرده است.
کمکار پرطرفدار
هیچکس در سال ۱۳۷۹ کارش را با بازخوانی ترانههای انگلیسی آغاز کرد، اما این بازخوانیها با استقبال چندانی از سوی مخاطبین مواجه نشد. سروش به خاطر صدای خشن و خاص خود مورد توجه علاقهمندان و طرفداران موسیقی رپ قرار گرفته است.
آهنگ «چشما رو من» از این خواننده که در سال ۱۳۸۲ منتشر شد، نقطه آغازین موسیقی زیرزمینی در ایران بود که موجب شد دیگر خوانندگان رپ فارسی به سمت بازخوانی آثار مختلف در این سبک ترغیب شوند. اولین آلبوم این رپر با نام «جنگل آسفالت» در سال ۱۳۸۵ منتشر شد. هیچکس در فیلم «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» ساخته «بهمن قبادی» که در سال ۱۳۸۸ منتشر شد، حضور داشت و نماهنگ «اختلاف» را اجرا کرد. سروش از اولین خوانندگان رپ فارسی بوده، اما تعداد آثار او در مقایسه با سایر خوانندگان این سبک کمتر است و مجموع ساختههای او به ۱۰۰ ترانه هم نمیرسد.
واژههای خوب برای مفاهیم تاریک
کلمات «من، تو، همه، فکر، ما، خون، گریه، رسوا، خدا، رویاهامون، ...» از پر تکرارترین کلماتی هستند که در بررسی متن ۲۲ ترانه این خواننده به دست آمده است. اگر چه این کلمات معنای خوبی دارند، اما مفاهیم خوبی را به ذهن مخاطب منتقل نمیکند.
ترانههای هیچکس مانند همه ترانههای رپ درون مایه اعتراضی دارد. اما فضایی که او در متن ترانههایش ترسیم میکند فضایی کاملا سیاه، تاریک و پر از ناامیدی است.
در ترانه «اراذل برید خونههاتون» که یکی از مشهورترین ترانههای هیچکس است اعتراض او نه به فساد و یا بی عدالتی و یا وضعیت جامعه که به برخورد ماموران پلیس با یک هنجارشکنی است. در این ترانه هیچکس به وضوح مساله مصرف مواد مخدر را به عنوان تفریح جوانان معرفی میکند و به برخورد با این مساله اعتراض دارد.
ترانه «یه روز خوب میاد» که در اواخر سال ۱۳۸۸ و مدت کمی پس از مهاجرت او منتشر شد، اگرچه در عنوان مفهوم امیدبخشی را منتقل میکند، اما این ترانه با جمله «یه روز خوب میاد که ما همو نکُشیم» آغاز میشود و در ادامه با جملات مشابه به نفرتپراکنی و سیاهنمایی درباره شرایط جامعه ایران میپردازد.
مضامین خشونتآمیز نیز در ترانههای هیچکس وجود دارد. در ترانه «بزن» هیچکس با ترسیم فضای تاریک و اغراقآمیز از ایران با جملاتی مانند «بزن زخم و لعنت کن، تو مغز همه جنایتو حک کن، شمشیر کلمهها رو با خونتر کن» و در متن ترانه «ترورشون کن» نیز با جمله «ترورشون کن با فحش» مخاطب را دعوت به خشم و اعمال خشونت علیه کسانی میکند که هیچکس آنها را مسئول ایجاد وضعیت فعلی میداند.
سیاسیخوانترین رپر
هیچکس را میتوان سیاسیترین خواننده رپ فارسی دانست. او در ترانههایش بارها به شخصیتهای سیاسی و چهرههای محبوب ملی توهین کرده است.
در متن ترانه «بزن» با الفاظ توهینآمیز سردار سلیمانی را مورد اهانت قرار داده است. هیچکس حتی فراتر از آن رفته و در این ترانه مفاهیم مقدسی، چون «شهادت» و «مقاومت» را نیز زیر سوال برده است.
با اینکه هیچکس خواننده کمکاری است، اما در طول سالهای بعد از مهاجرت و به خصوص بعد از حوادث آبان ۱۳۹۸ تعداد کارهای او با محتوای سیاسی بیشتر شد. ترانه «دستاشو مشت کرده» یکی از سیاسیترین ترانههای هیچکس است که در واکنش به حوادث آبان ۱۳۹۸خوانده است. او تا قبل از این آهنگ به مدت ۳ سال بود که هیچ ترانهای منتشر نکرده بود و به همین دلیل انتشار این اثر منجر به غافلگیری گسترده در میان مخاطبان وی شد.
آخرین اثر هیچکس ترانهای با نام «این یکیام واسه...» است که در تاریخ ۲۸ مهر ۱۴۰۱ و در حمایت از اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ با شعار زن، زندگی، آزادی منتشر شده است. این ترانه با پخش بخشی از سخنرانی رهبر انقلاب آغاز میشود و بلافاصله بعد از آن افکت صدای شلیک گلوله پخش میشود. هیچکس در این ترانه بعد از جمله «این یکیام واسه...» به دفعات از صدای شلیک گلوله استفاده میکند. او در روز ۲۹ آبان ۱۴۰۱ و در جمع معترضان ایرانی در شهر لاهه هلند ترانه «یه روز خوب میاد» را به صورت زنده اجرا کرد.
خواننده اعتراضی یا لیدر ناآرامیها
این خواننده رپ فارسی که در طول سالهای فعالیتش چه در داخل ایران و چه بعد از مهاجرت در خط اول موسیقی اعتراضی بود، در سالهای اخیر و به ویژه در بحبوبهی حوادث ۱۴۰۱ فعالیت خود را در زمینه موسیقی کاهش داده و در شبکههای اجتماعی به فعالیتهای سیاسی علیه جمهوری اسلامی مشغول شده است. سروش لشگری در اکانت توییترش بارها و بارها مخاطبان خود را دعوت به شورش کرده و حتی به آنها شیوه حمله به مأموران و تصویربرداری از این درگیریها را با جزئیات آموزش داده است.
در بازه زمانی ۶ ماهه در بحبوحه ناآرامیها سروش هیچکس ۳۶۴ توییت با محتوای اعتراضی و دعوت از مخاطبین برای حمله به ماموران و درگیری و آسیب زدن به اموال عمومی داده است که از این تعداد ۳۳۵ توییت با هشتگ «مهسا امینی» بود.
همراه با معترضان همسو با تروریستهای منافق
بعد از آرام شدن ناآرامیها و فروکش کردن موج اعتراضات، «اشکان فدایی» یکی از اعضای گروه رپ «ملتفت» در توییتی که در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ منتشر کرد علت جدایی سروش هیچکس از این گروه را همکاری با تروریستهای مجاهدین خلق (منافقین) عنوان کرد. فدایی در این توییت عکسهایی از پدر و مادر آزاده اکبری، همسر سروش هیچکس در جریان اعتراضات مننتشر کرد که تصویر سرکردگان گروهک تروریستی مجاهدین را روی لباس داشتند.
این ادعا موج عظیمی از واکنشهای کاربران شبکههای اجتماعی را به دنبال داشت تا جایی که هیچکس مجبور شد در واکنش به این توییت و به فاصله یک روز بعد از این ادعا در توییتی از فعالیتهای این گروهک تروریستی اعلام برائت کند.
پیش از این و در جریان ناآرامیها، «رعنا رحیمپور» مجری سابق شبکه بیبیسی فارسی در تاریخ ۲۶ مهر ۱۴۰۱ نیز طی گفتگویی در توییتر خطاب به سروش هیچکس به زبان انگلیسی گفت: «پس برای روشن شدن موضوع به عنوان هنرمندی که در ایران زندگی نمیکند، میخواهید آمریکا ایران را بمباران کند؟ در عین حال لطفاَ منشأ ۴۰۰ هزار دلاری را که برای NFT شما پرداخت شده است توضیح دهید؟ بسیاری از ایرانیان دوست دارند بدانند چه کسی به چه کسی مرتبط است.» رحیمپور مدتی بعد، این توییت را از صفحه توییتر خود حذف کرد.
در مجموع فعالیتهای سروش لشگری نشان میدهد، فعالیتهای سیاسی براندازانه به ویژه در صفحات شبکههای اجتماعی بیشتر از موسیقی اعتراضی دغدغه اصلی هیچکس است.
منبع: ایرنا
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: موسیقی ایران ترانه های هیچکس ناآرامی ها سروش هیچکس منتشر شد رپ فارسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۶۹۹۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تولدی دیگر در شورآباد
همشهری آنلاین-مژگان مهرابی:هیچ چیز به اندازه وقت گذراندن با گل و گیاه حالش را خوب نمی کند، آنقدر خوب که درد خماری یادش می رود و دلش برای آینده ای پاک و بدون دود و دم تنگ می شود. به تشویق هم اتاقی اش سلیم در کلاس های پرورش گل و قارچ دکمه ای مرکز بازپروری سروش شرکت کرد. کم کم علاقمند شد و چم و خم کار را یاد گرفت وحالا یکی از تولیدکنندگان برتر گل و گیاه به شمار می آید. او این اتفاق نیک را از حضورش در مرکز بازپروری ماده ۱۶ سروش دارد. بابک یکی از صدها مددجوی این مرکز است. کسانی که با ورود به این جا بعد از ترک اعتیاد، در کلاس های فنی حرفه ای آموزش می بینند و بنا به علاقه خود در یکی از کارگاه های خیاطی، پرورش گل و گیاه، مکانیکی، صافکاری، نقاشی و آهنگری مشغول کار می شوند.
مرکز بازپروری سروش، جایی آن دورهاکهریزک که تمام می شود، محدوده شورآباد آغاز می شود. انتهایی ترین قسمت نقشه تهران، جایی زیر پونز. بعد از یک ساعت رانندگی آن هم در جاده پرچاله شورآباد، تابلوی مرکز بازپروری ماده ۱۶ سروش نمایان می شود. اولین تصوری که از کمپ ترک اعتیاد یا مرکز بازپروری در ذهن نقش می بندد، جایی است محصور به میله های آهنی، با حیاطی کوچک که وقت استراحت مددجوها مجازند در آن هوایی تازه کنند. اما آنچه جلوی نظر ظاهر می شود، محوطه ای بزرگ و وسیع که دوروبرش تا چشم کار می کند زمین خاکی است. مرز بین بیابان اطراف و حیاط مرکز بازپروری با نهال های اکالیپتوس مشخص شده و فضای دلچسبی را به وجود آورده است. نسیم خنک بهاری پای خیلی از مددجوها را به محوطه کشانده تا در کنار هم از هوای تازه لذت ببرند. ظاهر آراسته ای دارند، رنگ و رخسارشان هم نشان نمی دهد قبلا مواد مصرف می کرده اند. البته به گفته آرش مسئول فرهنگی مرکز بازپروری بیشتر مددجوها در این ساعت از روز داخل کارگاه ها مشغول فعالیتند. او تا سال پیش از مددجوهای اینجا بوده و حالا با ترک اعتیاد و نشان دادن جربزه، به عنوان یکی از کارکنان مرکز سروش استخدام شده است.
هم بیمه هستم هم حقوق می گیرمآرش راهش را به سمت کارگاه آهنگری کج می کند. ۲۰ نفری در اینجا مشغول برش آهن یا جوشکاری هستند. به درگاهی کارگاه آهنگری که می رسد، با صدای کش داری مسئول کارگاه را صدا می زند: «آقا اسکندری!» مرد میانسالی ماسک جوشکاری را از جلوی صورتش کنار گرفته و کنجکاو سرش را بلند می کند. آرش است. دوست قدیمی.
اسکندری ۵ سالی می شود در مرکز بازپروری کار می کند. از مددجوهای دهه ۹۰ است. بعد از ترک اعتیاد اینجا ماندگار شده و در واقع به استخدام مرکز بازپروری در آمده است. اسکندری برای خود یلی بوده و در جنوب شهر، کارخانه سنگ بری داشته، از برو بیا و بریز و بپاش های زندگی اش می گوید. اینکه همه حسرت زندگی اش را می خوردند. تعریف می کند: «همه جور موادی را امتحان کردم. همه چیزم را هم به پایش دادم. خانه، ماشین، کارخانه، خانواده ... زن و بچه ام خسته شده بودند. شیرازه زندگی ام داشت از هم می پاشید. نمی خواستم آنها را از دست بدهم. برای همین تصمیم گرفتم برای همیشه مواد را کنار بگذارم و الان ۵ سال است مواد نمی کشم. اینجا به عنوان مسئول کارگاه آهنگری کار می کنم. حقوق می گیرم و بیمه هم هستم. صبح ها می آیم و غروب هم به خانه برمی گردم.»
دوست دارم اینجا بمانمکارگاه خیاطی ۱۰ قدم آن طرف تر از آهنگری است. یک سوله بزرگ که در واقع تولیدی لباس نظامی است. ۲۰۰ چرخ خیاطی کنار هم ردیف شده اند و پشت هر کدام یک مددجو نشسته است. جز قژقژ چرخ ها صدای دیگری به گوش نمی رسد. همه مشغول کارند. پارچه های سبز مخصوص یونیفرم ناجا در اتاق کناری برش خورده و به دست آنها می رسد. ابراهیممددجوی دیگری است که از جوانی گرفتار اعتیاد شده است. با دقت پارچه را زیر چرخ می گذارد و پای خود را روی پدال فشار می دهد. برای خودش استاد کاری شده کسی که پیش از این حتی بلد نبود یک دکمه بدوزد. درز را تا انتها می رود و نخ اضافی را با قیچی می برد. چشم هایش را تنگ می کند و با دقت پیراهن آماده را نگاه می کند. نقصی در کار نیست. پیراهن را روی لباس های دوخته شده می اندازد. قواره بعدی را برمی دارد و زیر چرخ می گذارد و همین طور که پدال چرخ را می فشارد، سر درددلش باز می شود: «در شرکت ساخت بالابر کار می کردم و درآمد خوبی هم داشتم. از روی بی تجربپگی و سرگرمی سراغ مواد رفتم. کم کم وابسته شدم وقتی به خودم آمدم که کار از کار گذشته بود. کارم را از دست دادم. گریه پدر و مادرم را برای خودم خریدم. هیچ دختری حاضر نیست با من زیر یک سقف زندگی کند. هر جا بروم تا بفهمند قبلا اعتیاد داشتم به من کار نمی دهند. از سر خوشی نیست که بعد از ترک اعتیاد دوباره سراغ مواد می رویم. کسی به ما اعتماد نمی کند. برای همین دوست دارم اینجا بمانم. هر از چند گاهی هم بهمان مرخصی می دهند برویم خانواده مان را ببینیم.»
اعتیاد، نتیجه شکست عشقیدرست در قسمت شمالی مرکز سروش چند ساختمان بزرگ با دیوارهای سبز رنگ قرار گرفته؛ محل اسکان مددجوهاست. هر ساختمان ۲ سالن دارد با کریدوری طویل که از میانشان می گذرد. آرش با گام های آهسته کریدور را پیش می رود. هر کس را می بیند سلام و علیکی می کند. اگر هم فرصتی دست دهد، از خودش می گوید که چطور سر از اینجا در آورده است: «من را در طرح جمع آوری معتادان گرفتند. ۲۰ سال تمام مواد کشیدم. زندگی ام را تباه کردم. در خانه ما همیشه دعوا و مرافه بود. پدر و مادرم با هم نمی ساختند. زمانی که نیاز داشتم به مشکلاتم توجه کنند، به فکر گله و شکایت های قوم و خویش خود بودند. تا اینکه درسم تمام شد و پیش دایی خودم مشغول کار شدم. او مواد می کشید و من هم آلوده شدم.»
به اتاق هفدهم، داخل می شود. با صدای بلند مردی که گوشه تخت نشسته و با منجوق جاسویچی می بافد را صدا می زند: «احوال آقا اسماعیل خودمان!» مرد میانسال سرش را بالا می گیرد و با هم خوش و بشی می کنند. روی دست مرد، عکس یک تفنگ خالکوبی کرده، به یاد دوران سربازی اش. اسماعیل خیلی اهل حرف نیست. آرش آرام و درگوشی شرح ماوقعی از احوال اسماعیل می گوید: «اسماعیل چندمین بار است به اینجا می آید. هر بار چند ماهی مهمان است و وقتی بیرون می رود دوباره سراغ مواد می رود. خانواده اش او را طرد کرده اند.» اعتیاد اسماعیل از دوران سربازی است. دختری که عاشقش بوده با مرد پولداری ازدواج می کند و وقتی او از سربازی برمی گردد، دختر را بچه به بغل می بیند. همین انگیزه زندگی را از او می گیرد و از لج روزگار پا در مسیری می گذارد که به تباهی ختم می شود. از ابتدا تا انتهای کریدور مطول ۲۰ اتاق است. ۲۰ چهار دیواری که یک طرف آن با نرده های آهنی محصور شده است. تعدادشان زیاد است. ۲۰۰۰ نفری می شوند. شاید هم بیشتر.
اتاق سرهنگ محمودی، کنار در ورودی سالن یک قرار دارد. او تمرکز خود را روی حوزه فرهنگی گذاشته و سعی دارد شرایط ایده آلی برای مددجوها ایجاد کند. برای همین هر از چندگاهی کارشناس های مراکز فنی حرفه ای کهریزک و شهرری را دعوت می کند تا به اینجا بیایند و به مددجوها آموزش دهند. سرهنگ کمی درباره شرایط مددجوها صحبت می کند: «معتادان متجاهر اغلب کارتن خواب هستند و طرد شده از خانواده، معمولا در طرح جمع آوری معتادان به اینجا آورده می شوند. در ابتدا توسط پزشک معاینه می شوند و اگر زخم باز یا بیماری خاصی داشته باشند به مراکزی که مخصوص آنهاست فرستاده می شوند. اما معتادان دیگر بعد از یک هفته قرنطینه به آسایشگاه منتقل می شوند. نگهداری معتادان در اینجا با مجوز قضایی است.»
چیستی های ماده ۱۶ایجاد و راهاندازی مرکز ماده ۱۶ از اولویتهای مهم حوزه مبارزه با مواد مخدر است. در این مرکزمعتادانی به تهاجر رسیده و سرپناهی ندارند نگهداری می شوند. معتادان متجاهر معمولا در فضاهای بی دفاع شهری، زیر پل ها و فضای سبز در حال استعمال مواد مخدر دیده میشوند. آن ها در طرح های جمع آوری توسط پلیس مبارزه با مواد مخدر به مراکز ماده ۱۶ آورده شده و رایگان دوره درمان خود را سپری می کنند.
بیشتر بخوانید:حکایت ویلچرهایی که اهدا میشوند و مسئولانی که پاسخگو نیستند | پای ما لنگ است و منزل بس دراز
من یک دلیوری هستم کد خبر 844975 برچسبها اعتیاد- ستاد مبارزه با مواد مخدر کارآفرینی اعتیاد - معتاد